سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
شب عطش

شب عطش

هفت روز است که زمین را آفریده‏اند . هفت روز است که زمین را شخم می‏زنیم . همه گندم‏های ممنوعه را کاشتیم و جاودانگی نرویید . 
همه دانه‏های پنهان در جیب‏هایمان را کاشتیم و میوه نهال هیچ کدامشان طعم سیب نیمه کاره را نداد . غروب هفتم است . غروبی که فهمیده‏ایم این خاک «موات‏» است و این زمین مرده استعداد رویش هیچ چیز را ندارد . 
امشب، هفتمین شب است . شب نا امیدی از خاک . شب دل بستن به آب! و خبر ساده و کوتاه است: «آب را بسته‏اند!» 
خسته از هفت روز چنگ زدن در خاک، به خیمه می‏رسیم . خبر می‏رسد و خبر ساده و کوتاه است: «آب را بسته‏اند!» بی‏طاقتیم . بی‏تاب . لب‏ها ترک خورده . زبان‏ها به کام چسبیده . یکی می‏گوید: «الهه آب‏ها! رحمت!» یکی می‏نالد: «خدای دریاها! ابر!» کسی می‏خواند: «فرشته‏های نزول! باران!» 
آهسته زیر لب می‏گوییم: یا قمر بنی هاشم! همه بر می‏گردند . ناگهان حیرت زده به ما خیره می‏شوند . همه آنهایی که ارتباط این اسم را با آب نمی‏دانند! 
ته کوزه‏ها را می‏تکانیم . مشک‏ها را می‏فشریم . دریغ از قطره‏ای . شکم‏هایمان را برهنه می‏کنیم . می‏چسبانیم به خاکی که می‏گویند روزی خیمه سقا بوده است تا له‏له‏مان شاید فروکش کند . 
ایستاده‏اند . حیرت زده . خیره به ما همه آنهایی که ارتباط این خیمه را با آب نمی‏دانند! 
امشب، هفتمین شب است . شب دل بستن به عشق . و خبر ساده و کوتاه است: عشق را، پوچ کرده‏اند . عشق دروغ شده است . کوچک . در ابعاد و اندامی حقیر که حتی نمی‏شود آن را شناخت . شناسنامه دارد . و سن و حتی قیافه . 
و ما خودمان را چسبانده‏ایم به خنکای کف خیمه سقا که می‏گویند عشق را می‏شناسد و می‏تواند آن را باز آورد . و صدا می‏زنیم: «یا ابا فاضل‏» 
و حیرت می‏کنند همه آن‏ها که ارتباط این لقب را با عشق می‏دانند! 
امشب هفتمین شب است . و ما رسیده‏ایم خسته از هفت روز تنهایی و حقارت . پی قهرمان می‏گردیم . و خبر ساده و کوتاه است: «قهرمانی مرده است‏» 
فقط روئین تنان خیالی مانده‏اند . تهمتنان افسانه‏ای . پروردگان سیمرغ‏های اساطیری . دست می‏کشیم به عمود خیمه و می‏گوئیم، «یا اباالفضل علمدار» . 
می‏دانیم چیزی مثل یک علم که هیچ وقت‏بر زمین نمانده است، دستمان را می‏گیرد . مردی که افسانه و اساطیر نیست . 
امشب، شب عجیبی است . شب عطش . هر کف دست که از آب پر می‏کنیم «ماه بنی هاشم‏» در آن می‏لرزد . آب از لای انگشتانمان سر می‏خورد و فرو می‏ریزد . باز کف دستی از آب و آب فرو می‏ریزد . کنار نهر تشنه مانده‏ایم و آب امشب سر جرعه شدن ندارد . منتظر قدم‏های توست و منتظر تصویر عشق . 
امشب تنها امیدی که برای سیراب شدن هست، مشکی است که باید پاره شود و آبش بریزد روی خون دست‏بریده‏ای و دندانی و چشمی . وگرنه همه قهرمانان را آب برده است و هیچ نیاورده‏اند و نمانده‏اند . 
امشب هفتمین شب است . شب عطش . و ما بد جوری به تو نیاز داریم . نه به شمعی که در سقاخانه‏ای روبه‏روی تمثالت‏بگذاریم . نه! نه به سبزی‏خوردن‏های سفره‏ای که لابد سمبل ردای تواند . نه! ما امشب به قامت رشید خودت نیاز داریم! خود خودت! به دست‏هایت که باز علم بگیرند . به بازوانت که تکیه گاه شوند . به گریه‏ات پیش حسین (ع) به این‏که بگویی: «جان برادر دیگر طاقت ندارم بگذار بروم‏» . به رفتنت . به رسیدنت‏به نهر آب . به کف آب پرکردنت . به تصویر عشق دیدنت . به آب خالی کردنت . به مشک پر کردنت . به دست‏های قلم شده . به چشم‏های خون آلود . به مشک تیر خورده . به آن کمر که پیش پای تو بشکند . ما امشب به همه این‏ها نیازمندیم . چون امشب، شب عطش است . مشک‏های آب هستند . دریاها موج می‏زنند ولی امشب، شب عطش است و ما به مشکی نیاز داریم که با دندان گرفته باشند و تیر بخورد . قحطی عشق است . 
بگو به برادر که عمود خیمه ات را بر ندارد . بگو که می‏خواهیم برویم، سر به عمود بگذاریم و تمام دلتنگی‏هامان را برای قامت «مردی که نیست‏» گریه کنیم!




نویسنده : بسیجی
تاریخ : سه شنبه 91/8/30
فرا رسیدن ماه محرم بر تمامی شیعیان تسلیت باد.

نامهای شهر عشق   - پیشینه تاریخی کربلا 

   کربلا ، با نامهای زیادی نامیده شده که به بیش از بیست اسم می رسد : 
1-کربلا ، کلمه ای که اسم هیچ مکانی در شهرت وقداست به پایش نمی رسد و در تفسیر این کلمة کمال آفرین چه حرفها که گفته نشده است ؟!: 
 الف : بعضی معتقدند ریشة کربلا  ازکلمة ‹‹ کربله ›› گرفته شده وکربله یعنی  به سستی گام برداشتن ،  یا سست شدن گامها وعربها زمانی که بخواهند از بی حال وبا کسالت راه رفتن کسی حکایت کنند ، می گویند : جاد یمشی مکربلا ، یعنی فلانی آمد درحالی که به سستی گام برمی داشت ، 1  توگوئی سرزمین کربلا چنان بوده است که هرکسی که به آنجا می رسید احساس خاصی برایش دست می داد و گامهایش سست می شد ، چنان که کمیت قلم تا به ساحت مقدس کربلا می رسد می لنگد و خود را  می بازد . 
 درکتب مقاتل نیز داستانهای زیادی نقل شده که هریک از پیامبران گذشته که گذرش به کربلا می افتاد بی اختیار اندوهناک وغمگین می شد و به امت خویش خبر می داد که در این سرزمین حادثه ای بس بزرگ وبسیار غمبار رخ خواهد داد . 
 ب: کربلا از کلمة ‹‹کربال›› گرفته شده وکربال یعنی غربال کردن وتمیز وپاک کردن ، گفته می شود : کربلت الحنطه ، یعنی گندم را غربال کردم وآن را از خاک وخاشاک پاک گردانیدم . 
 به کربلا نیز به خاطر این کربلا گفته اند که زمینی خالی از ریگ وسنگی وبدون درخت یا گیاهان هرز و مزاحم ، مثل اینکه کشاورزی آن را پاک کرده وبرای کشت آماده کرده باشد .1 
 راستی که اسم با مسمایست ! کربلا یعنی غربال تاریخ ، غربالی که همیشه ودرطول تاریخ شریف را از ضعیف ومردان میدان را ازرجز خوانان  دروغین به خوبی جدا کرده ومی کند .چنان که بیدل دهلوی می گوید : 
 کیست دراین انجمن ، محرم عشق غیور 
 ماهمه بی غیرتیم ، آینه درکربلاست 
 ج:کربلا، از دوواژة آشوری ‹‹ کرب ›› و‹‹ ایلا ›› ترکیب یافته است ، یعنی حرام خدا وخانة‌ خدایگان .2 
 د: این کلمه دراصل فارسی بوده وازدوکلمة ‹‹ کا ر›› و‹‹ بالا›› گرفته شده است یعنی کارآسمانی وارزشمند ، به عبارتی جایگاه نماز ونیایش .3 
ه:دراصل ‹‹ کوربابل ›› بوده است ، یعنی روستاهای شهر بابل .1 
 و:توسط خود حضرت سید الشهدا وپدرش علی علیه السلام وجدش رسول اکرم (ص)، کربلا به کرب وبلا، یعنی درد وبلا وامتحان وابتلاء تفسیر شده است 2  ادباء وشعرای شیعه نیز همین  تفسیر را برگزیده اند ،به عنوان نمونه ، سالارشاعران شیعی سید اسماعیل حمیری از کربلا چنین یاد می کند : 
 کربلا یا دارکرب وبلا 3 
وبزرگ اندیشمند شیعی ، مرحوم سید شریف رضی چنین می گوید : 
 کربلا ! لازلت کربلا وبلا 
 مالقی عندک ال المصطفی 
 کم علی تربک ، لما صرعوا 
من دم سال ومن دمع جری 4 
ای کربلاتوهمیشه انبوهی از اندوه وبلارابه یاد می آوری ، به سبب آنچه که درخاک توبه آل پاک محمد مصطفی (ص) رسید . 
 هنگامی که کشته شدند چه خونها که ریخته شد وچه اشکها که جاری شد . 
 2- حایر؛ پس از کربلا ، حایر بیش از دیگر نامها ، حائز اهمیت بوده است وکربلا درکتابهای فقهی بیشتر باهمین نام ،عنوان می شود وفقهاء مسائل خاصی را که درخصوص حائر واحکام وحدود آن می باشد ، درذیل همین عنوان بحث وبررسی می کنند 
 3-حیر، مخفف همان حایر است ، حیر ای حائر یعنی جائی که آب درآنجا حیران می ماند وبه دور خود می پیچد وگودال قتلگاه امام حسین علیه السلام درهمین مکان مقدس واقع شده است وجسد انورش نیز درآنجا مدفون است . 
 4-نواویس ، دراصل وپیش ازاسلام نام گورستانی بود که مسیحیان مردگان خود را درآنجا دفن می کردند . جالب این که پیشوای شهیدان حضرت اباعبدالله امام حسین علیه السلام درضمن یکی از خطبه های معروفش این کلمه را به کار برده است آنگاه که حضرتش از حریم جدش خارج شده بود ودرظاهر به سوی کوفه ودرواقع روبه سوی ابدیت ، می رفت که قیامت تاریخ را برپاکند وقیام عشق را قنوت جاودانه بخشد وهنگامی که ازمدینه حرکت کرده بود تاهنگامة حماسه های همیشه جاوید وماندگارش را بیافریند ، چنین فرمود : 
 خط الموت علی ولد ادم مخط القلاده علی جید الفتاه ، وما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف وخیرلی مصرع أنا لافیه ، کأنی بأوصالی تتقطعها عسلان الفلوات ،بین النواویس وکربلاء… 1 
  مرگ برای فرزندان آدم چه زیبا نوشته شده است ؟! نوشتاری که درلطافت به نقشی می ماند که گردن بند ، درگردن دخترکان جوان می کشد ومن برای سرکشیدن جام جان بخش شهادت وبه دیدار صالحان سلف همانقدر مشتاقم که یعقوب به دیدار پسرش یوسف ، دست تقدیر الهی ، برای من قتلگاهی برگزیده است که من به دیدارش خواهم شتافت ، می بینم که به همین زودیها گرگهای گرسنة‌نواویس وکربلا مرادرمحاصره انداخته بندبند اعضای بدنم را ازهم جدا می کنند … 
 5-طف الفرات ، کنارفرات. 
 6-طف. 
 7- شاطی الفرات ، این هر سه اسم تقریبا به یک معنی است وطف به زمینهایی که مشرف به دریا باشند یا درلب رودخانه قرارداشته باشند ، اطلاق می شود سرزمین کربلا را به خاطر چند چشمه ای که درآن بوده وکربلا را درکنار خویش گرفته بودند طف گفته اند . چشمه های مانند : قطقطانیه ، رهیمه ، عین الجمل ونهر علقم . 1 
 8-نینوا ، از اسمهای معروف وقدیمی کربلاست . 
 9-موضع البلا، یا موضع الابتلاء. 
 10-محل الوفاء . 
 11-غاضریه . 
 12-ماریه . 
  13-قصربنی مقاتل . 
  14-عقربابل . 
15-عمورا . 
 16-صفورا. 
 17-نوائح ،یعنی نا له ها ونوحه ها . 
 18-شفاثا ، که درعرف مردم ‹‹ شثاثه ›› خوانده می شود .1 
 19-مدینه الحسین علیه السلام ، شهر حسین علیه السلام . 
20-مشهد الحسین علیه السلام . 
21-بقعة مبارکه  2 ودیگر اسمهائی که کتابها نقل شده اند ، وکربلا رامی شود    ‹‹ حیرت آباد حماسها ››، ‹‹ عرش عشق ›› ، ‹‹ قربانگاه عاشقان ››، ‹‹ مسلخ عشق ›› ، شهر شهادت ›› ، ‹‹ مشهد شقایق ها ›› ، ‹‹کعبة‌ آلاله ها ››‌و… خواند. 
  کربلا دریک نگاه 
 باوجود این که پیشینة تاریخی کربلا، بسیارقدیمی بوده وبه دوران بابلیان می رسد ولی از آنجا که مدارک تاریخی ، دراین باب ناچیز واندک است ، شناخت دقیقی را نمی توان نسبت به تاریخ کربلا پیش از اسلام بدست داد . 
عراق تا سال 12هجر ی قمری درزیرسلطه زمامداران ایران بود، تا اینکه ازهمان سال تا سال 16 هجری بتدریج ، تمام کشور عراق ودرضمن کربلا توسط خیل خروشان سربازان مسلمان گشوده شد وآزاد گشت ، از آن میان جنگ قادسیه که درسال 14هجری اتفاق افتاد ، معروف ومشهوراست .1 
 عراق درطول تاریخ اسلام ، همیشه کشوری شیعه نشین وبستر بسی حوادث تاریخ ساز ومهد حماسه ها ومرکز انقلابهائی بس بزرگ وخونین بوده است ، تنها کافی است که کتاب کربلا را ورق زده وکوفه 2 را که شهری است از شهرهای استان کربلا ، درآینة‌تاریخ به تماشا نشست آن وقت است که خواهید دید این خوننامة خاک سربه افلاک وملکوت می کشد وروایت از رویش آلاله ها دارد آلاله هائی که هریک درقیام خونبار خویش ، قیامت تاریخ را ، قنوت نور بسته اند وتاریخ را ازتاریکی وجهان را از جهل وجور وبشریت را از بند بندگی زور وزر وتزویر رها نیده اند . 
 امروزنیز علی رغم خواست جهان خواران وحزب بعث ،کربلا کانون گرم آزادگان غیورمردان است وچون روزگاران بسیار درخشان خویش می رود که حریم حماسه ها را پرحال وبا حرکت پاس دارد وچون کوه آتشفشان هرلحظه انتظار انفجارش می رود وما شیعیان به این امید زنده ایم که شاهد انفجارنوری دیگراز کانون کربلائیان باشیم .3 
 درحال حاضر ، کربلا با فاصلة 105 کیلومتر، درجنوب غربی بغداد واقع شده ومرکز استانی بنام استان کربلا خوانده می شود وشهرهای بزرگی را چون نجف اشرف وکوفه وعین التمر و… درخویش جای داده است . 
   استان کربلا از شمال وغرب به استان رمادی وازشرق به استان حله وازجنوب به استان دیوانیه متصل می گردد . 
   مساحت استان کربلا به 6065  کیلومتر مربع می رسد ودرشهر کربلا بیش از 83301  نفرزندگی می کنند .1 
  کربلاوابوالبشر 
   روزی که گل آدم وحوا بسرشتند  ***  برنام حسین بن علی گریه نوشتند 
فرمود نبی (ع) درصفت گریه کنانش  ***  البته که آن طائفه از اهل بهشتند 
  درحق حضرت آدم حدیثی نوشته اند که چون ا زفردوس برین رانده شد وبه زمین حبوط کرد ، روزی از روزها دراین خراب آباد می گشت که گذرش ا زصحرای کربلا افتاد ودراثرلغزش پایش به زمین افتاد وخون از پایش جاری گردید ، روی  به حضرت حق کرده عرض کرد : 
خدایا چراچنین شد ، نکند بازقصوری از من سرزده باشد ؟ 
ندارسید که نه گناهی از تو سرنزده است بلکه اینجا کربلا است جائی که درآنجا پسرتو حسین (ع) را می کشند وبه اورحم نمی کنند . 
  آدم گفت : آیا حسین پیامبر است ، ندا رسید که نه پیامبر نیست … ولی فرزند پیامبر است ، آدم گفت قاتلش کیست ، حضرت حق جواب داد قاتل اویزید است که درآسمانها وزمین مورد لعن ونفرین است ، دراین هنگام بود که آدم چهار نوبت بریزید لعنت کرد … 1




نویسنده : بسیجی
تاریخ : سه شنبه 91/8/30
عید سعید غدیر خم مبارک باد.

**به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیه‏السلام است
پس از رحلت رسول مکرم اسلام صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنى‏ساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتاب‏هاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنبى صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.

جمعى از اصحاب رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در روز «غدیر خم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیه‏السلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.

على علیه‏السلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏، با شتاب فراوان به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مى‏خواندند، مى‏فرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و جمع‏آورى قرآن هستم.» اما نگرانى‏هاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیه‏السلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیه‏السلام امتناع ورزید.

بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السیاسة و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیه‏السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عده‏اى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و آله‏، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مى‏کشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مى‏دهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:

«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، والله حسیب بیننا و بینکم فى‏الدّنیا و الآخرة(4)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهل‏بیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ در روز غدیر خم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیه‏السلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشته‏هاى پیوند میان خود و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»




نویسنده : بسیجی
تاریخ : جمعه 91/8/12
عید سعید غدیر خم بر تمامی شیعیان مبارک باد.

اثبات لزوم امامت

ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حکمت الهى است و کامل بودن دین جهانى و جاودانى اسلام ، منوط به این است که بعد از پیامبر اکرم ( ص ) جانشینان شایسته اى براى او تعیین گردند بگونه اى که بجز مقام نبوت و رسالت ، داراى همه مناصب الهى وى باشند

این مطلب را مى توان از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانى که شیعه و سنى در تفسیر آنها نقل کرده اند استفاده کرد :

از جمله در آیه سوم از سوره مائده مى فرماید : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ))

این آیه که به اتفاق مفسرین در حجة الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم ( ص ) نازل شد بعد از اشاره به نا امیدى کفار از آسیب پذیرى اسلام (( الیوم یئس الذین کفر وامن دینکم ...)) تائکید مى کند که امروز دین شما را کامل ، و نعمتم را بر شما تمام کرده .

  و با توجه به روایات فراوانى که در شائن نزول این آیه ها وارد شده کاملاً روشن مى شود که این (( اکمال و اتمام )) که توائم با نومید شدن کفار از آسیب پذیرى اسلام بوده با نصب جانشین براى پیامبر اکرم ( ص ) از طرف خداى متعال ، تحقق یافته است . 
زیرا دشمنان اسلام ، انتظار داشتند که بعد از وفات رسول خدا ( ص ) ـ مخصوصاً با توجه به اینکه فرزند ذکورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گیرد ، ولى با نصب جانشین براى وى دین اسلام به نصاب کمال ، و نعمت الهى به سرحد تمام رسید و امید کافران بر باد رفت . ( 1 )

و کیفیت آن ، چنین بود که پیامبر اکرم ( ص ) هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل (( غدیر خم )) جمع کردند و ضمن ایراد خطبه مفصلى از ایشان سوئال کردند : (( الست اولى بکم من انفسکم؟ ))( 2 ) آیا من از طرف خدا متعال بر شما ولایت ندارم؟ همگى یکصدا جواب مثبت دادند ، آنگاه زیر بغل على ( ع ) را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند : (( من کنت مولاه فعلى مولاه )) و بدین ترتیب ، ولایت الهى را براى آن حضرت ، اعلام فرمودند .

  سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند و از جمله ، خلیفه دوم ضمن بیعت با امیر موئمنان على ( ع ) بعنوان تهنیت گفت : 
(( بخ بخ لک یا على ، اصحبت مولاى و مولى کل موئمن و موئمنة))
 ( 3 )

و در این روز بود که این آیه شریفه ، نازل شد : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً )) و پیامبر اکرم ( ص ) تکبیر گفتند و فرمودند : (( تمام نبوتى و تمام دین الله ولایة على بعدى ))

و در روایتى که بعضى از بزرگان اهل سنت ( حموینى ) نیز نقل کرده اند آمده است که ابوبکر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا ( ص ) پرسیدند که آیا این ولایت ، مخصوص على است؟ حضرت فرمود :

  مخصوص على و اوصیائ من تا روز قیامت است . پرسیدند : اوصیائ شما چه کسانى هستند؟ فرمودند :

 (( على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل موئمن من بعدى ، ثم ابنى الحسن ، ثم النى الحسین ، ثم تسعة من ولد ابنى الحسین واحداً بعد واحد ، القرآن معهم و هم مع القرآن ، لایفارقونه و لا یفارفهم حتى یردوا على الحوض )) (4)

بر حسب آنچه از روایات متعدد ، استفاده مى شود پیامبر اکرم ( ص ) قبلاً مائمور شده بودند که امامت امیر موئمنان ( ع ) را رسماً اعلام کنند ولى بیم داشتند که مبادا مردم ، این کار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت کنند و از پذیرفتن آن ، سرباز زنند . از اینروى ، در پى فرصت مناسبى بودند که زمینه این کار فراهم شود تا اینکه این آیه شریفه نازل شد :

 (( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس )) ( 5 ) و ضمن تائکید بر لزوم تبلیغ این پیام الهى ـ که همسنگ با همه پیامهاى دیگر است و نرساندن آن بمنزله ترک تبلیغ کل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد که خداى متعال تو را از پیامدهاى آن ، مصون خواهد داشت . با نزول این آیه ، پیامبر اکرم ( ص ) دریافتند که زمان مناسب ، فرا رسیده و تائخیر بیش از این ، روا نیست . از این روى ، در غدیر خم به انجام این وظیفه ، مبادرت ورزیدند . ( 6 )

البته آنچه اختصاص به این روز داشت اعلام رسمى و گرفتن بیعت از مردم بود وگرنه رسول خدا ( ص ) در طول دوران رسالتشان بارها و به صورتهاى گوناگون ، جانشینى امیرموئمنان على ( ع ) را گوشزد کرده بودند و در همان سالهاى آغاز ین بعثت ، هنگامى که آیه (( و انذر عشیرتک الاقربین )) ( 7 ) نازل شد در حضور همه خویشاوندان فرمودند : نخستین کسى که دعوت مرا بپذیرد جانشین من خواهد بود و به اتفاق فریقین ، نخستین کسى که پاسخ مثبت داد على بن ابى طالب ( ع ) بود .( 8 ) 

و نیز هنگامى که آیه ((یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم))( 9 )نازل شد و اطاعت کسانى که بعنوان(( اولواالامر )) بطور مطلق ، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم ( ص ) قرار داد جابربن عبدالله انصارى از آن حضرت پرسید :

این (( اولواالامر )) که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانى هستند؟ فرمود :

 (( هم خلفائى یا جابر و ائئمة المسلمین من بعدى . اولهم على بن ائبى طالب ، ثم الحسن ، ثم الحسین ، ثم على بن الحسین ، ثم محمد بن على المعروف فى التوارة بالباقر ـ ستدر که یا جابر ، فاذا القیته فاقراه منى السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمد ، ثم موسى بن جعفر ، ثم على بن موسى ، ثم محمد بن على ، ثم على بن محمد ، ثم الحسن بن على ، ثم سمیى و کنیى حجة الله فى ارضه و بقیته فى عباده ابن الحسن بن على ...)) ( 10 ) و طبق پیشگویى پیامبر اکرم ( ص ) جابر تا زمان امامت حضرت باقر ( ع ) زنده ماند و سلام رسول خدا ( ص ) را به ایشان ابلاغ کرد .

در حدیث دیگرى از ابوبصیر نقل شده که گفت : درباره آیه اولواالامر از امام صادق ( ع ) سوئال کردم . فرمود :

  در شائن على بن ابى طالب و حسن و حسین نازل شده است . عرض کردم : مردم مى گویند چرا قرآن کریم ، على و اهل بیتش ( ع ) را بنام ، معرفى نکرده است؟ فرمود :

به ایشان بگوى : آیه نماز که نازل شد اسمى ازسه رکعت و چهار رکعت نبرد ، و این رسول خدا ( ص ) بود که آن را براى مردم تفسیر کردآ همچنین آیات زکات و حج و ... این آیه را هم مى بایست پیامبر اکرم ( ص ) براى مردم تفسیر کند و او چنین فرمود : (( من کنت مولاه فعلى مولاه )) و نیز فرمود :

 (( اوصیکم بکتاب الله و اهل بیتى ، فانى سالت الله عزوجل ائن یفرق بینهما حتى یورد هما على الحوض فاعطانى ذلک )) ( یعنى شما را سفارش مى کنم به (( ملازمت )) کتاب خدا و اهل بیتم ، همانا از خداى عزوجل درخواست کردم که میان قرآن و اهل بیتم ، جدایى نیندازد تا در حوض کوثر ایشان را بر من وارد سازد ، و خداى متعال درخواست مرا اجابت کرد .) و نیز فرمود : (( لا تعلموهم فانهم ائعلم منکم . انهم لن یخرجوکمو من باب هدى و لن یدخلوکم فى باب ضلالة)) (11)

 ( ( یعنى : در مقام تعلیم ایشان برنیایید که ایشان از شما داناترند . همانا هرگز شما را از باب هدایت ، خارج نمى کنند و درباب ضلالت ، وارد نمى سازند ) 
و همچنین بارها ـ و از جمله در آخرین روزهاى حیاتش ـ فرمود :

 (( انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتى انهمالن یفترقا حتى یردا على الحوض )) (12) و نیز فرمود : (( ائلا ان مثل ائهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق )) (13) و نیز بارها خطاب به على بن ابى طالب ( ع ) فرمود : (( انت ولى کل موئمن بعدى )) (14) و نیز دهها حدیث دیگرى که مجال اشاره به آنها نیست . (15)




نویسنده : بسیجی
تاریخ : جمعه 91/8/12
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
 

سوره قرآن